ویژگیهای انسان
شناخت انسان و درک حقیقت او امری است بس دشوار و ظریف ، آدمی با وجود اینکه از تمام موجودات و پدیده های خارجی نسبت به خود نزدیکتر بوده ، در شناخت و کشف حقیقت وجودی خود ناکام مانده است ، مفهوم این گفته آن است که موجودی بس متعالی تر می باید تا این صحیفه گرانقدر را شرح و بسط داده و بشناساند ، آن موجود جز ذات اقدس خداوند جهان آفرین نمی باشد .
یکی از ویژگیهای انسان که با حسابهای مادی جور در نمیآید تفکیک انسانیت از انسان است؛ یعنی انسان چیزی است و انسانیت چیز دیگری است و این خاص انسان است؛ زیرا هر حیوانی از صفتش انفکاکناپذیر است؛ مثلاً نمیشود پلنگی را پیدا کنیم که صفت پلنگی و پلنگ بودن را نداشته باشد اما این امکان وجود دارد که انسانهایی یافت شوند که صفت انسانیت نداشته باشند و اتفاقا از این قبیل آدمها به وفور یافت میشود. یعنی اینکه یا از صفت انسانیت دورند یا از این صفت ارزنده بیبهرهاند. سر مطلب این است که:
اولاً: معیار انسانیت و آنچه به انسان شخصیت میدهد مادی و محسوس و همراه با بدن انسان نیست تا هر کسی که بدن دارد آن را داشته باشد بلکه غیر مادی و از سنخ معنویات است.
ثانیاً: این اموری که انسانیت انسان را تشکیل میدهند فقط به سعی خود انسان ساخته میشود نه به دست طبیعت، از این روست که میتوان انسان منهای انسانیت یافت.
به راستی به چه کسی میتوان انسان گفت: آیا کسی که فقط ظاهر و صورتی از انسانیت را دارد به او میتوان نام انسان نهاد. به بیان دیگر ملاکها و معیارهای انسانیت کدام است؟
به طور کلی انسانها از لحاظ فیزیکی و زیستشناسی با یکدیگر مساوی هستند اما آنچه که این ظواهر یکسان را از یکدیگر متمایز میکند امور اکتسابی شامل مسایل فکری، روحی و روانی است
انسان کامل یک آرمان است که رسیدن به آن بعنوان هدفی برای انسان در نظر گرفته شدهاست. انسان کامل مضمونی است که در دیدگاههای فلسفی، عرفانی و دینی از اهمیت برخوردار است.
گستردگی نظریات مختلف در اینباره مانع از تعریفی جامع برای انسان کامل شدهاست.
در همه فرهنگها، آیینها، مذهبها و مکتبهای فکری و فلسفی بحث انسان کامل وجود دارد. بودا، کنفوسیوس، عیسی، محمد، زرتشت، افلاطون، نیچه و مارکس و متصوفه و عرفاً همگی از انسان کامل سخن گفتهاند.
ویکتور هوگو، در کتاب خود طرحی برای جامعه کامل ندارد بلکه طرح انسان کامل و آدم ایدهآلی همچون «ژان والژان» را در کتاب خود تصویر کردهاست.
انسان کامل در عرفان اسلامی، انسانی است که جامع اسما و صفات خدایی است. از دیدگاه ادیان ابراهیمی قابلیت خدای گونه شدن در انسان وجود دارد
مفهوم انسان کامل دارای سرچشمهای اسلامی است. اما باید شباهت آن با نظام گنوسی را مورد توجه قرار داد. مفاهیم انسان نخستین در آیین مزدکی، انسان قدیم در اندیشه? اهل قباله و انسان قدیم یا انسان ازلی در آیین مانوی نمونههایی از شکلهای دیگر این مفهوم هستند. انسان نخستین در عرفان ایرانی به انسان کامل در عرفان اسلامی شبیه است. بهباور شدر پیشینه? انسان کامل ریشه در عرفان ایرانی دارد. آیین مانی با عنوان «باشنده? ازلی» از انسان نخستین نام برده که در جایگاه انسان کامل پنداشته میشود. تور آندره معتقد است که تکوین اندیشه? انسان کامل در اسلام با موضوع امامت در شیعه ارتباط دارد. برخی پژوهشگران معاصر مانند ماسینیون اعتقاد دارند که مفهوم انسان کامل در عرفان اسلامی دارای ریشهای سامی است که با موضوعاتی مانند امامت و مهدویت ارتباط دارد. در قرآن و متون سدههای اولیه اسلام عبارت انسان کامل وجود ندارد. اما ریشههای این مفهوم در قرآن و تفاسیر و برخی احادیث قدسی دیده میشود. محییالدین بن عربی نخستین کسی است که عبارت انسان کامل را بهصورت مکتوب در اواخر سده? ششم هجری قمری استفاده کرده، هرچند پیش از او نیز در برخی دیگر از آثار اسلامی بهچشم میخورد.
استعدادانسان
استعدادهای انسان تابع جایگاه او در نظام هستی و هدف از آفرینش او ست . انسان خلیفه خدا در زمین و معمار سرنوشت خود و جامعه خویش است و لاجرم باید از همه توانمندیهای ممکن برای رقم زدن بهترین سرنوشت برای خود و یاری دیگران در این عرصه و بویِژه در راستای رسیدن به بالا ترین و والاترین سعادت جاودان ابدی برخوردار باشد.
از این رو همه انسانها از استعدادهایی برای انجام کارها و داشتن زندگیی خوب و بهتر بر خور دارند. آنگاه که خداوند انسان را به این کره خاکی وار ساخت به او توانایی ها و استعدادهایی داد تا بتواند به کمک آنها راه درست صحیح خویش را بیابد و سر انجام به مقصد مطلوبش برسد. وجود استعداد، ذاتی است، ولی کشف و پرورش آن اکتسابی است. استعداد یعنى توانایى و توانمندى طبیعى است .
مطلب قابل توجه در مورد استعدادها این است که استعداد همانطور که از نامش پیداست امری است که با بالفعل بودن عجین گشته است و تفاوت از ایجا سر بر می آورد که برخی این امر پنهان را آشکار می سازند و بدان فعلیت می بخشند اما دیگری بدان بی توجهی می نماید و موجب از بین رفتنش می گردد.