چهارشنبه سوری یک خرافه بی اساس
چهارشنبه آخر سال چیست و چه معنی می دهد آیا این روز از ریشه در تاریخ پارسی دارد ؟ در پاسخ به این سوالات می توان متن زیر را مشاهد کرد :
در رابطه با پیشینه برپاکردن آیینی به نام چهارشنبه سوری در منابع کهن چیزی وجود ندارد و ابوریحان بیرونی هم که به دقت از مراسم زرتشتیان یاد میکند جز سپندارمذگان و آتشی که پیش از نوروز برپا میشود یادکردی از «چهارشنبه سوری» ندارد. «مرتضی راوندی» درکتاب «تاریخ تحولات اجتماعی ایران» بیان میکند که «چهارشنبه سوری» پس از کشته شدن حسین بن علی و توسط هواداران مختار برپا میشده است. همچنین نسبت دادن چهارشنبه سوری به آداب و رسوم ایران باستان در هاله ابهام قرار دارد چرا که اصولاً در ایران باستان تقسیمبندی گاهشماری به هفته وجود نداشته است و هر روز ماه نامی داشته است. افزون بر همه اینها دکتر معین اقدام جهیدن از فراز آتش را از آداب و سنن زرتشتیان نمیداند، چرا که در دین و آیین زرتشتی آتش مقدس است و جهیدن از فراز آن وهن آتش شمرده میشود. واژه? «چهارشنبهسوری» از دو واژه? چهارشنبه — نام یکی از روزهای هفته — و سور به معنای جشن و شادی ساخته شده است. طبق آیین باستان در این روز آتش بزرگی برافروخته میشود که تا صبح زود و برآمدن خورشید روشن نگه داشته میشود که این آتش معمولاً در بعد از ظهر زمانی که مردم آتش روشن میکنند و از روی آن میپرند آغاز میشود و در زمان پریدن میخوانند: «زردی من از تو، سرخی تو از من». این جمله نشانگر مراسمی برای تطهیر و پاکسازی مذهبی است که واژه «سوری» به معنی «سرخ» به آن اشاره دارد. به بیان دیگر مردم خواهان آن هستند که آتش تمام رنگ پریدیگی و زردی، بیماری و مشکلاتشان را بگیرد و بجای آن سرخی و گرمی و نیرو به آنها بدهد. چهارشنبهسوری جشنی نیست که وابسته به دین یا قومیّت افراد باشد .
انسان علاوه بر توحید ذاتی، قائل به توحید افعالی نیز هست.توحید افعالی یعنی اینکه هیچ کاری در عالم صورت نمی گیرد و هیچ حادثه ای رخ نمی دهد مگر آنکه سلسله علل آن به خداوند منتهی می شود. به تعبیر حکما هیچ مؤثری در عالم غیر از خدا نیست و به عبارت دیگر هیچ چیزی غیر از خدا در عالم مؤثر نیست. بنابراین مدد خواستن از آتش برای سلامتی نوعی شرک است.برخی می گویند این یک سنت ملی است و سنن ملی را باید محترم شمرد. پاسخ این است که آن دسته از سنن ملی را باید محترم شمرد که مبنای عقلی داشته باشند دوم در هیچ منبع تاریخی از چهارشنبه آخر سال به عنوان یک سنت ملی یاد نشده است سوما اگر کسانی می خواهد یک سنت ملی را محرم شمرند چرا چهارشنبه آخر سال آیا ایرنیان سنتهای ملی دیگری ندارند چرا دارند مانند جشنهای ماهانه ، جشنهای شش گانه? گاهنبار ،نوروز و جشنهای مربوط به نوروز ، سروش روز ،جشن آبانگاه ، جشن خزان ، سیرسور ، جشن بتیکان ، جشن گاوگیل ، جشن بادبره ، یلدا ، نوروز انهار ، جشن بمو و جشن های ملی که ویژگیهای عمومی این جشنهای زمان برگزاری آنها نشاندهنده ویژگیهایی مشترک در میان همه آنهاست. نخست اینکه تقریباً همگی در پیوند با پدیدههای طبیعی و کیهانی و اقلیمی هستند و به همین دلیل کوشش شده است تا زمان برگزاری آنها هر چه بیشتر با تقویم طبیعی منطبق باشد.
دومین ویژگی گردهماییها و مراسم ایرانی در این است که با سرور و شادی همراه هستند و غم و اشک و گریه در آنها جایی ندارد. حتی مراسم عید «بمو» در میان مانویان که اتفاقاً همزمان با روز جانباختن مانی بوده، همراه با سرود و شادی برگزار میشده است.
سومن ویژگی جشنها و مراسم ایرانی در احترام و پاسداشت همه مظاهر طبیعت است. در هیچکدام آیینهای ایرانی اثری از خشونت و بدرفتاری نسبت به گیاهان و حیوانات دیده نمیشود. بلکه حتی با آیینهایی همراه است که به انگیزه پاکیزگی و پاسداری از محیط زیست برگزار میشود.
چهارمین ویژگی عمومی جشنها و مراسم ایرانی چنین است که با زادروز یا سالمرگ کسی در پیوند نیست و آنگونه که از متون کهن همچون شاهنامه بر میآید، برای ایرانیان زادروز کسی اهمیتی فراوان نداشته و به ندرت آنرا ثبت میکردهاند ؛ چرا که هر کسی در روزی زایش یافته و در روزی در میگذرد. آنچه برای ایرانیان با ارزش بوده و آنرا ثبت کرده و گاه جشن میگرفتهاند، «انجام کاری بزرگ» بوده است که نمونههای آنرا در شاهنامه فردوسی میبینیم. میدانیم که فردوسی نیز تنها به ثبت زمانِ پایانِ کار بزرگ خود که همانا «سرایش شاهنامه» باشد، بسنده کرده و از یادآوری صریح زادروز خود خودداری کرده است.
پنچمین ویژگیهای عمومی در گستردگی مراسم است. ایرانیان جشنها و آیینهای میهنی خود را به گونهای یکپارچه و با همبستگی و همزیستی شگفتانگیزی برگزار کرده و تفاوتهای قومی و دینی و زبانی را عامل بازدارنده این یگانگی نمیدانستهاند. آیینهای ایرانی متعلق به همه ایرانیان است و همه برای نگاهبانی از آن کوشیدهاند. کسانی که با تعصبهای نابجای دینی یا قومی نقش خود در پاسداری فرهنگ ایران بیشتر از دیگران میدانند، به این همبستگی باشکوه مردمان ایرانی آسیب میزنند.
ششمین ویژگی بدور از خرافه بودن است : نگاه نکنید چه کسی می گوید، بنگرید که چه می گوید . خرافه یعنی چیزی ضررهای آن برای همه مشهود است .
هفتم ویژگی : دارای ارزش ملی باشد، ارزش ملی یعنی احساس استقلال یک ملت، استقلال فرهنگی و سیاسی اجتماعی اقتصادی و ... .
کوروش نیکنام، موبد زرتشتی و پژوهشگر در اینباره میگوید: «ما زرتشتیان در کوچهها آتش روشن نمیکنیم و پریدن از روی آتش را زشت میدانیم در آداب و سنن ایران باستان، عقیده دارد که چهارشنبه سوری هیچ ارتباطی با ایران باستان و زرتشتیان ندارد و شکل گیری این مراسم را پس از حمله اعراب به ایران می داند .
با توجه به نگاه به تاریخ ایران باستان می توان دریافت که چهارشنبه سوری بعد از تسلط اعراب وارد فرهنگ ایران شد است . بنابراین ایرانیان شب چهارشنبه ای را جشن بگیرند ( چون چهارشنبه در فرهنگ عرب روز نحس هفته بوده ) خودش گویای این هست که چهارشنبه سوری بعد از اسلام در ایران مرسوم شد.ایرانیان پیش از تسلط اعراب بر ایران هر ماه را به سی روز تقسیم می کردیم. و برای هر روز هم اسمی داشتیم . هرمز روز، بهمن روز،... پس اصلا چیزی به نام چهارشنبه و هفت روز در هفته وچود نداشته است که روزی را به نام چهارشنبه آخره سال بنامیم در دین زرتشت 5 یا 6 روز مانده به پایان هر سال، آیین «گهنبار پنجه» برگزار می شود. در این آیین با افروخته ساختن آتش، باور سنتی نیاکان خودرا یاد آوری می کنند که این یکی از رسوم زرتشتیان است و با آن چیزی که چهارشنبه سوری می نامند تفاوت دارد.
مرحوم استاد پورداود نخستین مترجم فارسی اوستا و استاد پیشین فرهنگ ایران باستان و زبان اوستایی دانشگاه تهران نیز، هم عقیده با دکتر نیکنام بوده و بر این باور است که: «درجشن چهارشنبه سوری، از روی شعلة آتش جستن و ناسزایی چون سرخی تو از من و زردی من از توگفتن، از روزگارانی است که دیگر ایرانیان مانند نیاکان خود آتش را فروغ ایزدی نمیدانستند (پسا اسلامی)، وگرنه اینبی حرمتی را برآتش نمیپسندیدند.»
با توجه به مطلب بالا می توان نتیجه گرفت که چهارشنبه آخرسال نه ریشه در فرهنگ ایران باستان دارد و نه با آن سازگار است بلکه یک فرهنگ مخربی است که وارد فرهنگ ایرانی شده که از اساس خرافه ای بیش نیست به طور مثال پریدن روی آتش و گفتن برخی جملات و...هیچ ریشه عقلی و شرعی ندارد.- وظیفه ما حفظ اصالت هاست نه تن دادن به خرافات.