سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پوپولیسم چپ راهکار شانتال موفه برای مقابله با نئولیبرالیسم!

??"در دفاع از پوپولیسم چپ" عنوان کتابی از شانتال موفه نظریه پرداز مارکسیست است که پرده های تعارف را کنار نهاده و ماهیت تزهای خود را عیان کرده است.

 

??اعتراف صادقان? شانتال موفه نومارکسیست بلژیکی به پوپولیسم محوری ایده های چپ قابل توجه و جالب است.طرفه اینکه وی این پوپولیسم ضد دموکراسی را باعث تقویت دموکراسی معرفی میکند.همواره چپ از خاستگاهی نخبه گرا خود را مخالف پوپولیسم راست میدانست و اینگونه وانمود میکرد که پوپولیسم تنها محصول راست  است.اما این اعتراف خانم موفه قدم بسیار مهمی در فهم هدف واقعی چپهای جدید در دموکراسی هاست.

او معتقد است:« که ما نیاز داریم تا  از آمریکای لاتین بیاموزیم، همانطور که نیازمند تلاش برای ساختن گروهی از مردم و خلق حکومت‌های ملی-مردمی هستیم!»

«من از سیاست درکی جهت‌دار و ستیزه‌جویانه دارم که دال بر این است که شهروندان، واقعاً می‌توانند میان طرح‌های [حقیقتاً] متفاوتی که برای اداره‌ی جامعه پیشنهاد می‌شود، دست به انتخاب بزنند»

 

در حالی که مثلا در امریکا تفاوت بسیار زیاد سیاستهای دو نامزد واضح بود.او میگوید:« جوامعی که خود را دموکراتیک می‌نامند اما درواقع اینگونه نیست؛ بنابراین فکر می‌کنم بازپس گرفتن دموکراسی امری ضروری است»

 

این گزافه گویی ها در حالیست که وی قصد دارد دموکراسی کنونی را به دامن پوپولیسم چپ بکشاند و جالب اینکه ایده های سوسیالیستی در خدمات اجتماعی زیاد و بی کیفیت و مداخلات دولتی در بازار تمام جهان پیشرفته را درنوردیده و طبق بینش اشتباه او اصولا نئولیبرالیسم نیست که جهان را در بر گرفته بلکه بر عکس" دولت رفاهی مداخله گر" جهان را در بر گرفته.

 

او میگوید:رادیکالیزه‌ کردن دموکراسی، هم به‌معنای مبارزه برای شرایط اقتصادی بهتر برای همگان است و هم مثلاً دفاع کردن از حقوق اقلیت‌های جنسی.

این همان پیگیری آرمان مارکس در دموکراسی اقتصادی است که سعی کرده در پوشش همین دولتهای لیبرال دموکرات پیگیری شود و کشیدن پای اقلیت جنسی هم برای پر کردن جای خالی پرولتاریایی است که دیگر انقلابی نیست و نخواهد بود چون برخلاف تز مارکس به رفاه رسید.

او به اشتباه جوامع دموکراتیک کنونی را دموکراتیک نمیداند:« جوامعی که خود را دموکراتیک می‌نامند اما درواقع اینگونه نیست؛ بنابراین فکر می‌کنم بازپس گرفتن دموکراسی امری ضروری است»

در حالی که مولفه های دموکراسی در غرب تحقق یافته و خواسته برابری اقتصادی اصولا هدف دموکراسی نبوده است.

??در نهایت هم تنها راهکار منحط خود را چنین بیان میکند و اعتراف میکند که هدف وسیله را توجیه میکند!می توان بر پوپولیسم راست نقد شدید داشت اما همزمان از پوپولیسم چپ دفاع هم کرد!:

 

«معتقدم که امروزه به یک پوپولیسم چپ نیازمندیم که قادر به رادیکالیزه کردن  دموکراسی  باشد. در سال‌های پیش‌رو نیازمند به رسمیت شناختن [عنصر] آنتاگونیسم (خصومت) هستیم و باید به نهادهای دموکراتیکی اعتماد کنیم که امکان این کشمکش تا سرحد پیروزی را فراهم می‌کنند.»

 

??مطالعه این کتاب برای شناخت ماهیت پوپولیستی و توده گرای نومارکسیستها که بیشتر پیرو "استبداد اکثریت" امثال روسو هستند تا طرفدار دموکراسی آزادی محور جالب توجه میتواند باشد.